
از همان نخستین روزهای آخرین دهه قرن چهاردهم خورشیدی مشخص بود که دولت دهم سال سختی را در عرصه اقتصاد و سیاست پیشرو دارد که نشانههای آن از ماه ها قبل مشاهده میشد؛ در سکوت سنگین اصلاحطلبان که ناشی از حوادث پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ بود، حلقه محاصره اصولگرایان بهدور احمدینژاد و دولتش هر روز تنگتر میشد و بهنظر میرسید اصطکاکهای دولت دهم و مجلس هشتم جدیتر از هر زمان دیگری است. طی سالهای ۸۸ و ۸۹ ابتدا اختلافات مجلس و دولت برسر قانون هدفمندسازی یارانهها بالا گرفت و حتی کار به نامهنگاری احمدینژاد به رهبر معظم انقلاب و گلایه از مجلس درباره نحوه اجرای این قانون کشید. بعد از آن ماجرای ادغام وزارتخانهها، به شکاف میان دولت و مجلس دامن زد اما بهنظر میرسید ریشه تنشها به اختلافات گذشته رئیس دولت های نهم و دهم و علی لاریجانی بر میگردد.
در ابتدای دولت نهم و زمانی که پیگیری پرونده هستهای ایران به علی لاریجانی بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی سپرده شد، پس از مدتی بهنظر میرسید در نحوه هدایت مسئله هستهای اختلافنظرهایی میان رئیس دولت و مذاکره کنندگان ایرانی وجود دارد و آنان معتقدند که مواضع تند احمدینژاد در مجامعجهانی بر دشواری و پیچیدگی پرونده هستهای ایران میافزاید. نارضایتی مذاکره کنندگان ایران از دوگانگی در اعلام مواضع هستهای ایران نیز از مواردی بود که اگرچه هیچگاه بهصورت علنی مطرح نشد اما همواره در محافل سیاسی ایران گمانهزنی هایی پیرامون آن مطرح میشد. با انتخاب علی لاریجانی بهسمت رئیس مجلس هشتم، طرح اختلافات اصولگرایان با احمدینژاد جدیتر شد؛ اختلافاتی که از اواخر دولت نهم و بهویژه از تابستان۱۳۸۷که اسفندیار رحیم مشایی نظرات جنجالی خود را درباره «دوستی با مردم اسرائیل» مطرح کرد، قابل رویت بود اما ائتلاف ناگزیر اصولگرایان با احمدینژاد در انتخابات خرداد ماه ۱۳۸۸ به فروکش کردن انتقادات دو طرف منجر شد که البته دوام چندانی نداشت و با تشکیل دولت دهم و ماجرای انتصاب رحیم مشایی بهعنوان معاون اول رئیسجمهور و تحولات پس از آن، وارد فاز تازهای شد.
از سال ۱۳۸۹ و با رایج شدن اصطلاح «جریان انحرافی» درباره طیفی از حلقه یاران احمدینژاد، موج جدیدی از انتقادات علیه دولت دهم آغاز شد که هر روز ابعاد وسیعتری بهخود میگرفت و حتی طیفی از اصلاحطلبان در موضعگیری علیه دولت با اصولگرایان همنوا شدند. در این میان وقوع یک رشته حوادث به اختلافات دامن میزد؛ طرح اصطلاح «مکتب ایرانی» از سوی رحیم مشایی در همایش ایرانیان مقیم خارجاز کشور در اوایل مرداد ماه ۱۳۸۹ و انتشار مستند «ظهور بسیار نزدیک است» پاییز و زمستان ۱۳۸۹ که به جریان انحرافی منتسب و با واکنش گسترده فعالان سیاسی اصولگرا و روحانیان مواجه شد، دو موردی بود که بر حجم تنشهای سیاسی افزود.
اینها درحالی بود که در زمستان ۱۳۸۹ اختلافات مجلس هشتم و دولت دهم ابعاد جدیدتری بهخود میگرفت؛ ماجرا از گنجاندن یک جمله حاشیهساز در ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه که به ادغام وزارتخانهها میپرداخت، آغاز شد. نمایندگان در پایان این ماده جمله «وظایف و اختیارات وزارتخانههای جدید با پیشنهاد دولت به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد» را گنجاندند که اختلاف برسر تفسیر آن، به بلاتکلیفی چندماهه تعدادی از وزارتخانهها انجامید. دولت اعتقاد داشت براساس ماده۵۳، پس از نهایی شدن ادغامها فقط باید شرح وظایف وزارتخانه جدید را به تصویب نمایندگان برساند اما مجلس معتقد بود که دولت پیش از هر اقدامی باید شرحکار وزارتخانههای تازهتأسیس را برای تصویب به مجلس ارائه دهد.
تشکیل وزارت ورزش و جوانان از ادغام سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان، براساس قانون مصوب مجلس و تأیید نهایی شورای نگهبان در۳۰بهمن ماه۱۳۸۹ که با مخالفت جدی رئیسجمهور مواجه شد، آغاز دور جدیدی از اختلافات دولت و مجلس بود. پس از آن استیضاح حمید بهبهانی، وزیر راه و ترابری، در جلسه علنی ۱۲بهمنماه۱۳۸۹مجلس بعد از سقوط هواپیمای تهران – ارومیه نمود دیگری از اختلافات دوطرف را رقم زد. پس از استیضاح بهبهانی، کشمکشهای دولت و مجلس با برکناری تعدادی از وزرا به بهانه ادغام وزارتخانهها ادامه یافت که اوج آن در حواشی برکناری وزیر نفت بود و احمدینژاد شخصا سرپرستی این وزارتخانه را برعهده گرفت تا ادغام وزارت نیرو و وزارت نفت به سرانجام برسد که با مخالفت مجلس و شوراینگهبان مواجه شد و جنجالهای آن تا مردادماه۱۳۹۰ ادامه داشت.
تحولات سیاسی کشور در آغاز سال۱۳۹۰ به سمتی پیش میرفت که دیگر نمیشد دامنه اختلافات را به مجلس و دولت یا احمدینژاد و لاریجانی محدود کرد بلکه بهنظر میرسید فرایند خروج رئیس دولت دهم از دایره اصولگرایی کلید خورده است و ماجرای خانهنشینی او پس از حاشیههای استعفای وزیر اطلاعات که از آخرین روزهای فروردینماه تا ۱۱اردیبهشت ادامه داشت، هم مزید بر علت شد. علاوه بر مجلس، احمدینژاد با قوه قضاییه به ریاست آیتالله صادق آملی لاریجانی هم اختلافاتی داشت که در تیرماه و پس از دستگیری برخی مقامهای دولتی بالا گرفت و رئیس دولت را وادار به واکنش کرد؛ «کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دستاندازی کنند، دیگر من باید وظیفه قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب میزند.» پس از افزایش تنشها میان قوا، رهبر انقلاب در نخستین روزهای مرداد ماه دستور تشکیل «هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه» به ریاست آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی را صادر کردند اما تنشها فروکش نکرد و در نهایت به طرح سؤال از رئیسجمهور، در اسفند ماه، برای اولینبار در تاریخ ایران هم انجامید.
۲ رویداد مهم در پاییز ۱۳۹۰ همه چیز، حتی تنشهای موجود میان دولت و دو قوه دیگر را تحت الشعاع قرار داد؛ در ۲۱ آبان ماه سردار حسن تهرانی مقدم ، فرمانده سازمان جهاد خودکفایی سپاه و پایهگذار صنایع موشکی ایران بر اثر انفجار محموله مهمات در پایگاه ملارد به شهادت رسید و چند روز بحران در روابط ایران و انگلیس اوج گرفت و در ۸ آذر ماه همزمان با سالگرد ترور شهید مجید شهریاری، دانشمند هستهای کشور، تعدادی از دانشجویان در اعتراض به سیاستهای انگلیس در مقابل سفارت این کشور در تهران تجمع کردند که با ورود آنان به ساختمان سفارت، ماجرا ابعاد وسیعی پیدا کرد و در نهایت به قطع روابط دو کشور انجامید که ۴ سال طول کشید.
حاشیهها در روابط قوای سهگانه کشور درحالی بود که در عرصه بین المللی نیز ایران روزهای سختی را پشتسر میگذاشت. تنگ تر شدن حلقه محاصره تحریمها اقتصاد ایران را با مشکلاتی مواجه کرده و روابط خارجی کشور نیز تحت الشعاع قرار گرفته بود. در چنین شرایطی دور جدید مذاکرات ایران با طرفهای اروپایی برای حل و فصل پرونده هستهای از آخرین روزهای فروردینماه۱۳۹۱در استانبول آغاز و خرداد ماه در بغداد و مسکو پیگیری شد و اسفندماه۱۳۹۱و فروردین۱۳۹۲درآلماتی قزاقستان ادامه یافت، اما طرفین به نتیجهای نرسیدند. در این میان مذاکرات محرمانهای هم در مسقط و از سوی مذاکره کنندگان وزارتامورخارجه (در زمان وزارت علیاکبر صالحی) در جریان بود که با فرا رسیدن موسم انتخابات متوقف و به بعد از روی کار آمدن دولت بعد موکول شد.
۲۴ خرداد ۱۳۹۲ مقطع مهمی در حوزه بررسی تحولات سیاسی معاصر ایران به شمار میرود؛ چراکه پیروزی حسن روحانی در انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری، زمینهساز تغییر در برخی روندهای سیاسی در داخل و روابط خارجی ایران شد که ازجمله میتوانست به گشودن گره مذاکرات هستهای بینجامد. نخستین نشانهها در ابتدای پاییز۱۳۹۲ ظاهر شد؛ روحانی و اوباما ۵ مهر ماه و در حاشیه اجلاس سالانه مجمععمومی سازمان ملل متحد بهصورت تلفنی درباره لزوم پایان دادن به مناقشه هستهای، گفت و گو کردند که بازتابهای وسیع داخلی و جهانی بههمراه داشت. بهدنبال آن با محول شدن مسئولیت مذاکرات هستهای از شورایعالی امنیتملی به وزارت امورخارجه، در پاییز دور تازهای از مذاکرات ۱+۵ در ژنو آغاز شد و ۳ آذر ماه ۱۳۹۲ طرفین به توافق اولیه رسیدند و موافقت کردند که برای حصول توافق نهایی به گفت و گو ها ادامه دهند. مذاکرات و رایزنیهای هستهای در طول سال ۱۳۹۳ هم ادامه یافت و با آغاز تابستان ۱۳۹۴ دیگر همهچیز در کشور تحتتأثیر اخبار ۱+۵ قرار گرفته و چشمها به وین دوخته شده بود تا خبر خوبی از مذاکرات برسد. ۲۲ماه مذاکرات فشرده در ۲۳ تیر ماه ۱۳۹۴ به نتیجه رسید و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، که طی آن ایران برخی محدودیتهای هستهای را پذیرفت و آمریکا و اروپاییها متعهد شدند تحریمها را لغو کنند، به امضای طرفین رسید تا فصل تازهای از نقشآفرینی ایران در نظام بین الملل گشوده شود.
انتهای پیام/